از هردری
ما نمی گیریم رشدِ ریشه ها را سر سری تا شود سبز و شکـوفـا شاخة نوآوری
از وفور تازگی هـا جز امید خیر نیست ! هست در باغ قدیمی هم ، بهاران ، نوبری
شاد و خوشنودیم از سیر قـطارپیشرفت دستِ ما هم می رسد بر حلقه ی فن آوری
شد اگر نو ، فکر و شعر و قالب و سبک و بیان کم نشد از رتـبة هـمـدوره های انوری
ميوة ممنوعه ، کـار آدمی را کـرد زار! حال باید دل ببندد بــر درخـتِ ديگري
چشم ودل را می نوازد هردرخـتِ میوه دار بید جبران میکند با سایه ، عیب بی بری
نیست هیچ اجزاءِ شی ای بی تناسب جفت وجور هرسری را هست سودای مناسب همسري
غیر از حــوا ندارد زوج آدم ، هیچ زن! حسرت خوشبختی او می خورد ، هر دختری
غولهاي عـــهدِ مـا ، ازقصّه دور افتاده اند ديو هم دارد بـرای عـدّه اي حـکم پري
چون رسد پای یکی دلّال ، در باغ بـهشت بیم آن دارم که بفروشد به صدها مشتری
از کتاب است و معلِّم رشد آدم ، بیگمان زندگی با عـلم دارد کم و کیفِ بهتری
کم نمی آرد به مضمون(بیکی)ازحرف وحدیث دفترش دارد فراوان گفته ها از هر دری
اکبر علی بیکی
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 18,ژانویه,2025